غزلی از امیر خسرو دهلوی

ساخت وبلاگ

ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی

تا دیده و دل هر دو گرفتار نبودی

شرمنده نبودی اگر از ریختن خون

آن زلف نگون تو نگونسار نبودی

بودی سر آتش که بدیدی به سوی من

گر نرگس مخمور تو بیمار نبود

برداشتمی این دل در گوشه فتاده

گر از غم و اندیشه گرانبار نبودی

هم سهل گذشتی ستم و هجر تو بر من

گر شحنه غم بر سر این کار نبودی

مردم ز جفای تو و کس زنده نماند

در عالم اگر یار وفادار نبودی

دشوار شد احوال من و دوست نداند

گر دوست بدانستی، دشوار نبودی

خسرو، اگرت دیده به خوبان نفتادی

از غمزه خوبان دلت افگار نبودی

*

پی نوشت :

در صفحه ۱۶ ضمیمه تذکره یوسفی ( حدیقه الصفا ) نوشته : یوسف علی خان که به کوشش عبدالسبحان استاد کالج مولانا آزاد کلکته ، در کلکته چاپ حروفی شده است این بیت را از میر محمد باقر خُرّم آورده است

با نرگس چشم تو اگر کار نبودی

رنگ رخ ما زرد چو بیمار نبودی

رسوای جهان کرد مرا اشک وگرنه

راز دل ما قابل اظهار نبودی

درگذشت استاد فضل الله اعتمادی ( برنا ) شاعر اصفهانی...
ما را در سایت درگذشت استاد فضل الله اعتمادی ( برنا ) شاعر اصفهانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gerdbad91 بازدید : 58 تاريخ : دوشنبه 21 فروردين 1402 ساعت: 14:53