ناگفته هایی از احیاء آرامگاه صائب

ساخت وبلاگ

در سال های آخر زندگی شاعر معاصر اصفهان استاد میرزا فضل الله خان اعتمادی خوئی گاهی خدمت ایشان در منزلشان واقع در خیابان چهارباغ بالا می رسیدم و خانه ایشان تنها منزل مسکونی خیابان چهارباغ بالا بود که برِخیابان قرار داشت.

استاد اعتمادی تا آخر عمر مجرد بود . کارمند بازنشسته ذوب آهن بود و اوقات را بیشتر در انجمن ها و محافل ادبی می گذراند. در خانه هم به مطالعه مشغول بود و همدم تنهایی هایش گربه هایی بودند که در خانه در رفت و آمد بودند و رام و دست آموز بودند.

اعتمادی در شعر " برنا " تخلص می کرد و در ماده تاریخ سرایی استاد مُسَلَّم و بلامنازع این فن در اصفهان بود و او را باید به حق خاتم الشعراء در ماده تاریخ گویی دانست.

او علاوه بر اصفهان گاهی در انجمن های ادبی تهران هم حضور می یافت و بسیاری از شاعران و انجمن ها را می شناخت و خاطرات فراوانی از آنها داشت که متاسفانه ثبت و نوشته نشد .

باری سخن که بدین جا کشید لازم است بگویم که زنده یاد مشیر سلیمی به واسطه همین انجمن های ادبی با استاد اعتمادی آشنا شده بود و در اواخر دهه ی سی و در دهه ی چهل مشغول به نوشتن تذکره زنان سخنور و مردان سخنور شده بود و از کمک استاد اعتمادی هم برخوردار شده بود و شرح حال جمعی از شاعران زن و مرد اصفهانی را از او گرفته بود.

استاد اعتمادی برایم تعریف کرد که در آن سالها مزار صائب به باغ صائب شهرت داشت و بسیاری می دانستند که مزار صائب در آن باغ است. این باغ یک ملک شخصی بود و فردی مُعَمَّم به نام خلدی نسب مالک آنجا بود و کسی را هم برای دیدن آرامگاه صائب به باغ راه نمی داد‌ . و حاضر نبود آن را به شهرداری یا اداره فرهنگ واگذار کند و سرسختی نشان می داد.

استاد اعتمادی به استانداری و شهرداری و اداره فرهنگ اصفهان مراجعه کرده و درخواست پس گرفتن باغ و ساخت ساختمان آرامگاه برای صائب را داده بود ؛ ولی آنها پیگیری نکرده بودند. اینجا بود که استاد اعتمادی به فکر می افتد که از یاری یکی از دوستانش که مشیر سلیمی در دفتر وزیر فرهنگ وقت حضور داشت و مرد با نفوذی بود استفاده کند. . اینجا بود که او چندین نامه نوشت و برای مشیر سلیمی فرستاد و برای محکم کاری نامه دیگری نوشت تا از شعرا و نویسندگان و هنرمندان اصفهان امضا بگیرد که این مکان نباید ملک شخصی باشد .‌اینجا آرامگاه یکی از بزرگترین شاعران ایران است و باید از مالک خلع ید شود. باید همه بتوانند به زیارت مزار او بیایند و ساختمانی باشکوه و در خور شاعر ساخته شود.

ولی افسوس اغلب می گفتند این کار فایده ای ندارد و حالا گیریم مزار صائب هم احیاء شد که چه ؟ خلاصه آنهایی که روزی مدعی بودند حاضر به امضای شکایت از خلدی نسب نشدند.

اعتمادی بارها با اتوبوس به تهران رفت و نامه ها را به مشیر سلیمی داد و پیگیری کرد و آنقدر سماجت کرد که وزارت فرهنگ به استاندار و شهردار و رئیس فرهنگ اصفهان نامه نوشت و سرانجام به پایمردی استاد اعتمادی و دستور وزیر فرهنگ باغ صائب را از دست خلدی نسب بیرون آورده و آرامگاه زیبایی برای شاعر ساختند و در مراسمی رسمی آن را افتتاح کردند.

در این موقع بود که بسیاری مدعی کشف آرامگاه صائب و نجات آن از دست مالک خصوصی و احیاء آن شدند در حالی که در هنگام امضا کردن نامه شکوائیه خود را کنار می کشیدند. کشف آرامگاه هم از آن ادعاها بود!!!

این باغ از زمان دفن صائب تا هنگام ساخت بنای یادبود و آرامگاه بین اصفهانی ها معروف به باغ صائب بود و جایش هم معلوم بود و نیاز به کشف کردن نداشت تا عده ای مثل استاد همایی مدعی کشف آن بشوند.

*

آنچه نوشتم روایت استاد اعتمادی بود و من رونوشت آن نامه ها و جواب وزارت فرهنگ و نامه های زنده یاد مشیر سلیمی را نزد استاد اعتمادی دیده بودم که دلایل محکمی بر راستگویی او بود و پیگیری های فراوان او را نشان می داد. ولی نمی دانم بعد از مرگش آن نامه ها را ماموران بهداشت سوزاندند یا اینکه کسی توانسته آنها را نجات دهد.

درگذشت استاد فضل الله اعتمادی ( برنا ) شاعر اصفهانی...
ما را در سایت درگذشت استاد فضل الله اعتمادی ( برنا ) شاعر اصفهانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gerdbad91 بازدید : 36 تاريخ : پنجشنبه 12 مرداد 1402 ساعت: 12:42